محل تبلیغات شما
306 - پسرک بیسکویت فروش

داستان قشنگ:پسرک بیسکویت فروش

خانم تورو خدا بیاین بیسکوییت بخرین ارزونه فقط پنجاه تومان
زن به او مینگرد و در حالی که به وی مینگرد فقط میگوید:
یک دونه بده ولی فردا مییام ازت صد تا میخرم چون نذر دارم فردام اینجا هستی؟
-آره خانم من همیشه اینجام فردام می یام و واسه شما صد تا بیسکوییت نگه میدارم

سلام آقا پسر

لطفا بیسکوییتای منو بده که زود باید برم
پسرک از اینکه صد تا بیسکوییت را یک جا فروخته و میتواند مادر بیمارش را به نزد پزشک ببرد خوشحال است.

-سلام پسرم آماده شم بریم دکتر
در یک لحظه دست پسرک در جیبش گیر میکند و جز یک سوراخ بزرگ چیزی در آنجا پیدا نمیکند

در آن طرف شهر پسری در پیتزا فروشی مشغول خوردن پیتزاست

271 - آیا واقعا همیشه فرصت است ...؟

270 - چقدر ما کارمان را دوست داریم!

268 - حکمتی از لقمان، شکایت نکنید!

یک ,پسرک ,صد ,بیسکوییت ,بده ,مینگرد ,صد تا ,تا بیسکوییت ,306 پسرک ,بیسکویت فروش ,پسرک بیسکویت

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

antefolkge geschsuwarne قناعت پیشه کن rialuscaublow prorenabsec herpotembols پارسیان هاست علوم ماورا perbackserfki اطلاعات گردشگری