محل تبلیغات شما

301 - جوانمردی!

 جوانمردی

اسب سواری ، مرد چلاق و افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست . مرد سوار دلش به حال او سوخت . از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند .
مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد ، دهنه ی اسب را کشید و گفت : .

اسب را بردم ، و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : تو ، تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم! مرد چلاق اسب را نگه داشت . مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ؛ زیرا می ترسم که دیگر هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند!

271 - آیا واقعا همیشه فرصت است ...؟

270 - چقدر ما کارمان را دوست داریم!

268 - حکمتی از لقمان، شکایت نکنید!

اسب ,، ,مرد ,سوار ,چلاق ,جوانمردی ,اسب را ,مرد چلاق ,را به ,او را ,301

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اندروید وز ANDROIDVES V1000 عصر انتظار Cheap NHL New York Rangers Jerseys, Popular For Sale. rankzarusti وبلاگ نماینگی عطار همسفران مجله اینترنتی کاروک : علم وفناوری،کامپیوتر و اینترنت،ورزش،تغذیه،سلامت couducsico anriphopa آموزش کسب و کار الکترونیکی،کسب و کار اینترنتی،سئو و بهینه سازی سایت، بازاریابی مجازی اینترنتی-هانیه غفرانی