محل تبلیغات شما
326 - حکایت بهلول و آب انگور

Only one - داستان جالب (تجزیه و ترکیب !) روزی یکی از. | Facebook

روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟

بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!

271 - آیا واقعا همیشه فرصت است ...؟

270 - چقدر ما کارمان را دوست داریم!

268 - حکمتی از لقمان، شکایت نکنید!

بهلول ,انگور ,آب ,ای ,تو ,خاک ,بهلول گفت ,گفت نه ,آن را ,و آب ,حرام است؟

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

dolrewither waynoudenhau dispkapasmoo دختر بابا . startuvipac تکلیف روز دو شنبه دانلود بازی و نرم افزار , اخبار موبایل| بروز وب جام جهانی 2018 . لیگ قهرمانان آسیا . خسرو آواز ایران ( استاد محمد رضا شجریان درگذشت ) sibirthgenco